شعرِ تصویر زن اثر ایرج میرزا با لهجه قزوینی
...بر سردر کاروانسریی تصویر زنی به گچ کشیدند
تصویر زن
بر سر در کاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا ، خلق روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد تا سر در آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق می رفت که مومنین رسیدند
این آب آورد ، آن یکی خاک یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفته ای را با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر رست رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی چون شیر درنده می جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را پاچین عفاف می دریدند
لب های قشنگ خوشگلش را مانند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته می شد مردم همه می جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا یکباره به صور می دمیدند
*طیر از وکرات و وحش از جُحر انجم ز سپهر می رمیدند
این است که پیش خالق و خلق طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم از رونق ملک نا امیدند
-----------
* وکر به فتح واو به معنی آشیانه پرندگان است و حُجر به معنی لانه جانوران وحشی