dimanche, janvier 13, 2008

ايرج شكري

زوزه ها، خرناسها و ادعاها در ام القراي اسلام

برچسب زنيها و تحقيري كه خامنه اي در سخنان 19 دي نسبت به كساني كه «سالم بودن» انتخابات را زير سوال مي برند، بكارگرفت(1)، و حمله او مستقيم به اصلاح طلبان حكومتي كه گفت« حتي در چهار سال قبل كه عده اي با راه انداختن يك نمايش و بازي قصد تعطيلي انتخابات را داشتند، با لطف خداوند و ايستادگي مردم نتوانستند انتخابات را تعطيل كنند» كه منطورش تحصن و بعد استعفاي گروهي از نمايندگان اصلاح طلب مجلس ششم(2) در اعتراض به رد صلاحيتشان براي شركت دو باره در انتخابات، از سوي شوراي نگهبان در آستانه انتخابات مجلس در سال 82 بود، اين نكته را يكبار ديگر به روشني به نمايش گذاشته كه كساني كه در انتظار گشايش قطره چكاني شرايط به نفع دموكراسي، سياست تشويق مردم به رفتن به پاي صندوقهاي راي را تبليع مي كنند، آب در هاوان مي كوبند و بيراهه مي روند. در رژيم ولايت فقيه انتخابات به هر شكلي كه برگزار شود، برنده نظام ولايت فقيه است و نتيجه آن تدوام ولايت امري سيد علي خامنه اي است، همان ولي فقيهي كه اختياراتي كه در قانون اساسي به او داده شده، او را برفراز قوه سه گانه و برفراز مردم و خارج از هرگونه كنترل و حسابرسي قانوني قرار داده است. تنها مرجع كنترل رهبر، مجلس خبرگاني است كه صلاحيبت نامزدهاي نمايندگي آن، بايد به تاييد شوراي نگهباني برسد كه منتخب رهبر است و از اين رو نمايندگاني هم كه به چنين مجلسي وارد مي شوند، نمي توانند كساني خارج از دايره حاميان و مطيعان رهبر باشند. هم چنان كه به رغم سرو صدا و تبليغاتي كه برخي محافل رژيم از طيف اصلاح طلبان و و برخي محافل در خارج كشور در مورد انتخاب رفسنجاني به رياست دوره يي مجلس خبرگان راه انداختند، او ضمن وعده تحول در كار مجلس خبرگان- كه ادعاي پوچي بيش نبود-، در اعلام سر سپردگيش به مقام رهبري تاخير نكرد و اكنون هم، همه شاهدند كه اكبر شاه همچون دو دهه گذشته در برابر سلطان سيد علي نمي تواند ساز ديگري كوك كند و استقلال راي و عمل نشان دهد. اگر نفعي در انتخابت به شود جستجو كرد،آن چيزي حز تحريم گسترده از سوي مردم و سوت و كور گذاشتن آن نيست، تنها چنين وضعيتي از برگزاري انتخابات است كه مي تواند جناح هار را در برابر مردم به عقب نشينهايي وا دارد، البته از اين وضع جناح اصلاح طلب هم بهره برداري خواهد كرد كه بايد با توجه به شرايط عرصه سوء استفاده را بر آنها تنگ كرد و آنها را وا داشت تا از تعارف كم كنند و به مبلغ بيفزايند.
اگر چه «قروم قروم»هاي خامنه اي در سخنان 19 دي كه سبب به راه افتادان «گروه همسرايان» از سوي جناح هار در حمله به اصلاح طلبان رياكار شد، از سوي جناح اصلاح طلبان هم پاسخي تدافعي، به ويژه در مورد ماجراي تحصن نمايندگان مجلس ششم يافت، و بعد در جدل هاي مربوط به ثبت نام براي كانديداتوري با واكنشهايي شديد تري از سوي عناطر جناح اصلاح طلب نسبت عمال رده پايين تر جناح هار، همراه بود( مثل واكنش آرمين به توصيه حداد عادل در عدم ثبت نام داوطلبانه كساني كه در انتخابات گذشته رد صلاحيت شده اند(3)، اما آن چه مشهود است اين است كه با توجه به جو سازي و فضا سازي« مقام معظم رهبري»، فضاي كنوني دست باز داشتن شوراي نگهبان براي رد صلاحيت داوطلبان جناح اصلاح طلب مغلوب را نشان مي دهد. از اينها گذاشته اينان اگر به فرض به تعداد زيادي هم بتوانند به مجلس راه پيدا كنند و اكثريتي مثل مجلس ششم داشته باشند، همچنان كه قبلا تجربه شده است، با وجود شوراي نگهباني كه حق وتو در رد مصوبات مجلس دارد و با توجه به اين كه مرجع حل اختلاف بين شوراي نگهبان و مجلس، مجمع تشخيص مصلحت نظام است كه بنا بر اصل 112 قانون اساسي رژيم، اعضايش توسط رهبر انتخاب مي شود و اكثريت قريب به اتفاقش را در حال حاضر عناصر جناح هار موسوم به اصولگرا تشكيل مي دهند، تبليغ«شركت در كارزار انتخابات»، اگر از سوي اپوزيسيون صورت بگيرد، بيگانگي با واقعيت شرايط موجود در ايران و لطمه زدن به اعتبار اپوزيسيون است. چرا بعضي فراموش مي كنند كه قانون اساسي رژيم - كه قبايي بود كه در مجلس خبرگاني كه زاييده پيمان شكني و حرمزادگي خميني در شرايط بعد از سرنگوني رژيم شاه بود، بر تن خميني دوخته شد-، اساسا با نقشي توسعه طلبانه و جهاني كه براي رهبر در نظر گرفته است، قانوني مردود، خلاف قوانين بين المللي و به خاطر اعتباري غير زميني دادن به رهبر، مطلقا نمي تواند با معيارهاي شناخته شده دنياي كنوني جايي در يك نظام دموكراتيك داشته باشد. اصل پنجم قانون اساسي(بازنگري شده مصوب سال 1368): «در زمان غيبت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه، در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبّر است كه طبق اصل يكصد و هفتم عهده دار آن مي گردد»، اصل 108 خميني را «رهبر كبير انقلاب جهاني اسلامي» شناخته و بعد به شرح ويژگي رهبر بعد از او و چگونگي انتخاب رهبر پرداخته است و در اصل 109 كه مربوط به شرايط و صفات رهبر است، در بند دوم آمده است:«عدالت و تقوي لازم براي رهبري امت اسلام». به طوريكه ملاحظه مي شود، نقش رهبري، محدود به «جمهوري اسلامي ايران» نيست، بلكه امت اسلام را در بر مي گيرد. همين نكاتي از قانون اساسي رژيم منحوس آخوندي كه به آن اشاره شد، به تنهايي نشان دهنده گنديدگي و عهد بوقي و ارتجاعي بودن آن است و اميد به تغييراتي در جهت حقوق پايمال شد ه مردم و اعمال اراده آنان در تعيين و شكل دادن قدرت سياسي، با التزام به اين قانون اساسي توهمي بيش نيست. همچنين اصل177 كه مربوط به چگونگي بازنگري در قانون اساسي است، تاكيد دارد كه اصول مربوط به اسلامي بودن نظام و« ابتناي كليه قوانين براساس موازين اسلامي» و اصل ولايت فقيه قابل بازنگري نيستند. بنابر اين وقتي بر اساس بينشي كه رهبري را منبعث از اصل امامت مي داند، اصولي در قانون اساسي گنجانده شده كه رهبر سياسي را در جايگاه نايب امام و قيم مردم قرارداده و دم رهبر را به عرش وصل كرده و اين اصول قابل بازنگري نيست، تنها راهي كه براي مردم مي ماند، شورش و برعليه اين رژيم و بهم ريختن اين بساط است. تازه در همين قانون اساسي كه به خاطر شرايط زمان تدوين آن در سال 1358 رژيم ناچار شده بود حقوقي براي مردم در نظر بگيرد، خودش همان اصول را زير پا گذاشت. تا بساط دين از عرصه سياست برچيده نشده، به ويژه بساط شيعه گري( اين مكتب شعور كش استبدادي، كه از يك سونايب امام جبّار و خودكامه امثال خميني و خامنه اي مي پرود و از سوي ديگر مريد و مقلد ذليل و ابله و متعصب و متجاوز به حقوق ديگران، مكتبي كه گريه نقش«راهبردي» براي اشاعه و تحكيم اصول آن دارد) ، مردم نه در موضع شهرونداني كه با برخورداري از آزادي حق تشكل و سازمانيابي مي توانند اراده خود رادر تعيين سرنوشت خويش اعمال كنند، بلكه هم چنان در موضع افراد صغير تحت قيموميت قرار خواهند داشت.
در رژيمي كه خوديهاي خادم و مورد اعتماد خميني و متدين و ملبس به لباس روحانيت، مثل آخوند عبدالله نوري و محمد موسوي خوئينها، مورد تحقير و اهانت و تحت تعقيب قضايي و محكوميت به حبس قرار گرفته اند، و يا كسي مثل محمد خاتمي كه بيش از 20 سال خدمتگزار رژيم اسلامي بوده و در2 دوره رياست جمهورييش تلاش كرد دره عميقي را كه بين مردم با رژيم به خاطر عملكرد ضد انساني رژيم تروريستي جمهوري اسلامي ايجاد شده، با به ميان كشيدن بحث جامعه مدني – ديني و مردم سالاري ديني پركند، و در روابط خارجي، با پيش گرفتن تشنج زدايي براي اين رژيم تروريستي آبرويي بخرد- كاري كه بعد از رسوايي و محكوميت سران رژيم در دادگاه جنايت رستوران ميكنوس آسان نبود و رژيم به شدت به آن نياز داشت- از تحقير در امان نيست، راه يافتن به مجلس اين يا آن فرد، هر چقدر هم كه خود را مدافع حقوق مردم نشان دهد، چه تاثيري در تغيير وضع مي تواند داشته باشد؟ سفر پنج روزه خامنه اي به يزد، زادگاه خاتمي، و آن مراسم شكرگزاري و نيايش راه انداختن در آنجا به خاطر سفر رهبر به يزد و بعد هم اطلاعيه دفتر رهبر در تشكر از مردم يزد كه در آن از شتاب گرفتن پيشرفت ايران در «پرتو پيوند عميق متقابل ملت و رهبري» صحبت شده بود( كه آدم را به ياد پيوند شاه و ملت زمان محمد رضاشاه مي اندازد) مانور و پاتك سياسي خامنه اي بود در واكنش به سفرهاي استاني خاتمي كه آخرينش به كرمان بود و خامنه اي با اين سفر و اين اطلاعيه دفترش خواست به خاتمي نشان بدهد كه حتي در زادگاه او، رهبري امت را او كه ولي فقيه است بعهده دارد و بي خود اين طرف و آنطرف راه نيفتد و سخنراني نكند و سعي نكند مردم را دنبال خودش بكشاند، والا باز هم توسري خواهد خورد. ادغام «موسسه بين المللي گفتگوي تمدنها» كه خاتمي در دوره رياست جمهوريش آن را پي ريزي كرده بود و خودش رياست آن را داشت در موسسه دولتي« مركز ملي مطالعات جهاني شدن» و تعيين رئيسي بر آن با تصيم احمدي نژاد در 9 دي ماه مفهومي جز انحلال موسسه تحت رياست خاتمي نداشت( 4) اين يك ضربه سنگين تحقير آميز براي خاتمي بود. اگر چه اقدام احمدي نژاد دليل روشني بر «بي كلاس» بودن و«’ازگل» بودن اوست(5) براي آدمي كه دو دوره رياست جمهوري همين رژيم را بعهده داشته و خيلي از محافل خارجي هم او را حلوا حلوا كرده بودند، كسي كه لباس روحانيت هم به تن دارد و از عمامه سياههاست و«سيد اولاد پيعمبر» است، اين ضربه، حتما براي خاتمي بشدت سنگين و تحقير آميز و آزار دهنده بوده است، اما او چاره اي هم جز سكوت نداشته است. سه روز بعد از اين اقدام، روز 12 ديماه كه همزمان با سفر خامنه اي به يزد، خبرگزاري رسمي رژيم اعلام كرد كه خاتمي سفر پيش بيني شده سه روزه اش به استان خوزستان را كه قرار بود 15 دي انجام بگير لغو كرده است. علت اين اقدام ناراحتي وي از ديسك كمر اعلام شد. شايد خاتمي هم ترجيح بدهد بعد از اين مثل عبدالله نوري يا موسوي خوئينيها، درلاك خود فرو برود و ديگر در صحنه ظاهر نشود، ولي اگر ظاهر شد و اگر بخواهد وزن سياسي و حرمتي براي خود كسب كند، راهي جز اصطكاك بيشتر با ولي فقيه نخواهد داشت.
مطلب ديگري كه خامنه اي براي نيش زدن به منتقدان و نارضيان درون نظام كه « بيعتشان» را با خميني «شكشتند» بكار گرفته ادعاي پيروزي در «دفاع مقدس» يعني همان جنگ 8 ساله اسلام با كفر و فتح قدس از راه كربلاست كه با زهر خوردن خميني در پذيرش آتش بس پايان يافت حالا چون بيست سالي از آن ماجرا گذشته است و در ضمن صدام حسين ديكتاتور بيرحم عراق به خاطر بلاهت و خودبزگ بيني، به سرنوشتي كه سزاورش بود دچار شد و به نحو ذلّت باري از صحنه زندگي حذف شد، دست اندركاران سپاهي و سياسي رژيم به مناسبت يا بي مناسبت ادعاي پيروزي در جنگي را مي كنند كه قرار بود «رزمندگان اسلام» شركت كننده در آن، صدام عفلقي را سرنگون كرده و از راه كربلا عازم فتح قدس بشوند. خميني 2 روز بعد از پذيرش آتش بس در29 تير ماه 1367 در پيامي كه به مناسبت سالگرد روديداهاي خونين سال قبل از آن در مكه در جريان حج كه سعوديها طي آن تظاهرات برائت از مشركين را كه رژيم راه انداخته بوده بشدت مورد سركوبي قرارداد بودند فرستاد، در مورد پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل و آتش بس با عراق، خطاب به بسيجيان و رزمندگان اسلام، با ياد آوري اين كه تا چند روز قبل معتقد به همان «شيوه دفاع و مواضع اعلام شده درجنگ» بوده است از جمله گفت كه به توجه به نظر تمامي «كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور» كه «به تعهد و دلسوزي و صداقت» آنان اعتماد دارد، به خاطر «مصلحت انقلاب و نظام» با پذيرش قطعنامه و آتش بس با عراق موافقت كرده است. او در همين پيام گفت« خدا مي داند اگر نبود انگيزه يي كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نمي بودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود[...] من باز مي گويم كه قبول اين مسأله براي من از زهر كشنده تر است ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او اين جرعه را نوشيدم [...] شما مي دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفس بجنگم، اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرويي دشته ام با خدا معامله كرده ام». آيا اين پيام بوي پيروزي مي دهد؟ اگر پيروزي بود كه نبايد مثل نوشيدن جرعه يي كشنده تر از زهر و سبب بي آبرويي ارزيابي مي شد. پذيرش آتش بس ضربه يي بود به اعتبار و صلاحيت و «مشروعيت» رهبري خميني نزد پيروان او و ضربه يي بود به اعتبار نداشته همه سران رژيم. در چنان فضايي بود كه خامنه اي در مقام رئيس جمهور در جلسه پرسش و پاسخي در دانشگاه تهران حضور يافت كه گزارش آن در 15 آذر 1367 از راديو رژيم پخش شد. در آن جلسه وقتي از سوي دانشجويان درسوالي كه بيشتر شكل پيام و اعلام موضع داشت گفته شد «وقتي مسئولان اين همه دچار تناقض گويي هستند و مثلا يك روز قبل از پذيرفتن قطعنامه، موضعشان 180 درجه با زمان اعلام پذيرش تفاوت داشت، آيا توقع اعتماد به ايشان امري بعيد نيست؟» گفت«... قطعنامه را كه ما قبول نكرديم. قطعنامه را امام قبول كرد. آتش بس را امام قبول كردند. مسئوليت ما نيست، جزء وظايف رهبر است... تاقبل از تصميم امام ماهم خبر نداشتيم». اينها واقعا نشانه «پيروزي در دفاع مقدس» است؟ اگر پيروزي بود و دانشجويان معني آن را نمي فهميدند، خامنه اي حتما آنرا تشريح و تفهميم مي كرد و حتما اينطوري سعي نمي كرد يقه خودش را از مسئوليت رها كند. چند ماه بعد از پذيرش قطعنامه، در ديماه، رجايي خرساني كه مدتي نماينده رژيم در سازمان ملل بود(6) و در زمان پذيرش آتش بس نماينده مجلس، در سخناني در اجتماع دانشجويان دانشگاه تبريز در مورد پذيرش قطعنامه گفت:« قطعنامه اصولا مربوط به مجلس نيست و به رهبري مربوط است. آقاي رفسنجاني امام را متقاعد كرده كه قطعنامه پذيرفته شود و بعد سيد احمد خميني پيام امام را در مجلس خواندند و همه به طور مساوي اندوهناك بودند و براي ما بسيار دردناك بود. ضمنا من شخصا دلم مي خواست كه قطعنامه دو سال پيش پذيرفته مي شد... آن چيزي كه ما به صورت جام زهر نوشيده ايم هيچ وقت نمي گوئيم گواراست»(رسالت 6 دي 1367 برابر 27 دسامبر1988).
محسن رضايي فرمانده كل سپاه در زمان جنگ نيز اخيرا اول دي در جلسه يي در محل روزنامه جام جم در سوالي در مورد ناگفته هاي جنگ گفت با تاكيد بر اين كه «جعبه سياه جنگ بايد روزي باز شود و اين منوط به آن است كه همه كساني كه در تصميم گيرهاي پشت صحنه حضور داشتند حرفهاشان را بزنند»، افزود:« بعضي دوستان ما كه در تصميم‌گيري‌ها حضور داشتند و موثر بودند، آرام آرام حرف‌هايشان را مي‌زنند اما من هنوز در اين خصوص تصميم نگرفته‌ام ولي انشاءالله اين كار را خواهم كرد زيرا اين مسئله فرافردي است و آن حساسيت‌هايي كه قبلا بود، 18 _ 17 سال پس از پايان جنگ، كنار گذاشته شده است»(7). جعبه سياه (كه برخلاف اسمش نارنجي رنگ است) جعبه و محفظه يي است در هواپيما كه در‌آن دستگاهي براي ضبط مكالمات خلبان با برج كنترل و ثبت برخي اطلاعات وضعيت فني هواپيما در طول پرواز در آن قرار دارد و اين جعبه در سوانح هوايي، براي يافتن علت سقوط هواپيما گشوده مي شود. خب حالا اگر «دفاع مقدس» با پيروزي تمام شده كه خود همين رضايي هم بارها چنين ادعايي كرده است، ديگر گشودن جعبه سياه چه معنايي دارد؟ به راستي اگر پايان جنگ با يك پيروزي مشعشع همراه بوده ديگر حساسيت در مورد بازگو كردن آن چه معنايي دارد و چرا بايد براي شرح و گفتن رمز ورازهاي آن پيروزي اين همه تاخبر كرد. وي با لحني كه در آن حالت نوعي اخطار به ديگران، آن« تصميم گيران» مشهود است، اشاره به نامه هايي كه به خميني نوشته بود و حجم 400 صفحه يي دارد و 60 هزار نوار از جلسات اطاق جنگ كه در اختيار دارد كرده و ياد آور شده است كه « اين نوارها آن چنان حادثه جنگ را شفاف مي‌كند كه هيچ ابهامي باقي نماند». چنانكه ملاحظه مي شود اينجا رضايي صحبت از «رفع ابهام از حادثه جنگ» مي كند نه شرح «امداهاي غيبي در پيروزهاي درخشان رزمندگان اسلام در جبهه حق عليه باطل». دروغ و مردم فريبي كه ويژگي اين رژيم است. اما سر انجام روزگار اين رژيم منحوس مثل روزگار شاهان جبار در ايران سپري خواهد شد. و بسياري از جنايتها و خيانتهاي در اين رژيم براي مردم با جزئياتش آشكار خواهد شد. كاري كه نبايد كرد آلوده شدن به همكاري و همراهي با اين رژيم است و كاري كه پيوسته بايد انجام فرا خواند مردم به شورش در برابر ظلم و ستم اين رژيم نامشروع و رويگرداني از نمايشات شيادانه مردمگرايي و نمايشات انتخاباتي آن است.

منابع و توضيحات

1 – سخنان خامنه اي
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8610190606

2:
http://radiozamaaneh.com/news/2008/01/post_3499.html

3- سايت امروز به نقل از خبرگزاري فارس در روز 21 ديماه گزارش داد آرمين پس از ثبت نام در انتخابات، در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه حدادعادل خطاب به رد صلاحيت شدگان دوره‌هاي قبل گفته است كه اين بار ثبت‌نام نكنند، گفت: «حدادعادل چون به يك جناح وابسته است براي رقباي خودشان تعيين تكليف كرده است. ايشان چون احساس نزديكي زيادي با مراجع نظارتي مي‌كند از موضع آنها سخن مي‌گويد. عضو سازمان مجاهدين انقلاب تصريح كرد: دوستان من و كساني كه قبلا ردصلاحيت شده‌اند چون اعتقادي به ردصلاحيت غيرقانوني ندارند ثبت‌نام مي‌كنند. وي در مورد افراد فاقد صلاحيت براي كانديداتوري در انتخابات نيز گفت: وابستگان به دفتر فرح پهلوي و كساني كه سابقه روشني در انقلاب ندارند فاقد صلاحيت براي شركت در انتخابات هستند». اين نيش را آرمين احتمالا به خود حداد عادل زده كه قبل از انقلاب از مريدان دكتر نصر رئيس انجمن شاهنشاهي فلسفه بود. شايد علت ديگري هم داشته باشد و كس ديگر مورد نظر او بوده باشد .

4- آخوند ابطحي در وب نوشت 11 در توضيحي ياد آور ضمن ياد آوري سابقه تشكيل موسسه گفتگوي تمدنها در كه دوره رياست جمهوري خاتمي به وجود آمده بود قبلا در پايان دوره رياست جمهوري خاتمي به موسسه فرهنگ و ارتباط ضميه شده بود مدعي شده كه موسسه بين المللي گفتگوي تمدنها كه خاتمي سال 1384 به وجود آورده دفتري هم در سويس دارد يك موسسه غير دولتي است و ربطي به دولت نداشت كه احمدي نژاد بخواهد آن را منحل يا در موسسه ديگري ادغام كند. به ادعاي ابطحي اين موسسه وجود دارد و به كارش ادامه مي دهد

5- از خود خميني كه دكتر مصدق را مورد اهانت قرار داد تا ديگراني كه او را امام و قائد بزرگ مي دانستند و همراه و عامل اجراي سياستهاي اسلامي ضد ايراني و ضد مردمي او بودند، كساني كه از آغاز تلاششان تحريف تاريخ مبارزات مردم ايران عليه استبداد از زمان مشروطه تا زمان انقلاب به ويژه نديده گرفتن نقش مبارازان مسلمان و غيرمسلماني بود كه عليه رژيم دست نشانده شاه به مبارزه مسلحانه برخاسته بودند بود در راه ضديت با آنان تا حذف فزيكي و كشتار آنان، كه با انقلاب سال 57 از زندانهاي شاه آزاد شده بودند، پيش رفتند و كساني كه هنوز هم خمني را ستايش مي كنند، « ازگل» بوده و هستند. با اين تفاوت كه كساني كه امروز هم از خميني تجليل مي كنند، يا« ازگل»هاي فرومايه يي هستند كه درجنايات خميني عليه مردم ايران يار و همراه و او بوده اند يا اين كه در آن جنايات شركت نداشته اند اما همه جنايات او، به ويژه جنايت بزرگ او در كشتار زندانياني سياسي را امري برحق و درست مي دانند.

6- رجايي خراساني كسي است كه افتضاح اتهام دزيدن يك باراني از فروشگاهي در نيويورك در كارنامه اش ثبت شده است. البته اين افتضاح در مقايسه با افتضاح حمل ترياك در كيف دستي صادق طباطبايي برادر زن احمد خميني، كه در زمان دولت موقت سخنگوي دولت بود و در زمان جنگ نماينده تام الاخيتار از سوي خميني براي خريدهاي تسليحاتي قاچاق بود، كه در فرودگاه دوسلدورف آلمان كشف شد، افتضاح بزرگي نبود.

7 – سخنان محسن رضايي:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8610010461

درفش- 13 ژانويه 2008 – 23 دي 1386

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن