vendredi, juillet 05, 2013

اگر آدم حرفی زد و بعد حاشا کرد چه معنی می دهد



اگر آدم حرفی زد و بعد حاشا کرد
چه معنی می دهد

درآمدِی بر بحث «تلخ» و تفصیلی در مورد «بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت»

ایرج شکری

زمان دانشجویی دوست همکلاسی داشتم که پدرش تاجر فولاد بود. ما در دانشگاه ملی درس می خواندیم. روزی در امتحانات آخر سال وقتی او به طرف دانشگاه می آمد، سر سه راهی تخت طاوس با اتومبیلی تصادف می کند. مقصر راننده اتومبیل دیگر که خانمی  بوده، چراغ قرمز را رد کرده بوده است. خلاصه پلیس راهنمایی می رسد. دوست ما توضیح می دهد که اتفاق چگونه افتاده، اما آن خانم منکر تقصیر خود می شود. افسر راهنمایی، حق را به خانم می دهد، گواهینامه دوست مرا می گیرد و اتومبیل او را هم توقیف می کند. دوستم به افسر راهنمایی می گوید که دانشجوست و در حال رفتن به جلسه امتحان بوده و اگر اتومبیلش در اختیارش نباشد، به جلسه امتحان نخواهد رسید. افسر راهنمایی در پاسخ می گوید که «من با همه دانشجو ها ضد هستم. ماشینت توقیف است». دوست همکلاس من اسم افسر را از روی اتیکت نام  که در آنزمان روی سینه یونیفرم پلیس و نظامیان نصب می شد، به خاطر می سپارد. شب ماجرا را به پدرش می گوید. معاون شهربانی کل کشور در آن زمان، از دوستان پدرش بود. روز بعد پدرش به او می گوید که برود به شهربانی کل کشور پیش معاون شهربانی (که پدرش با او صحبت کرده بود) گواهینامه و اتومبیلش را به او تحویل خواهند داد. دوستم به دفتر معاون شهربانی که اگر اشتباه نکنم در آن زمان سرلشکر بود ( بعدا در زمان انقلاب در دولت نظامی ازهاری با درجه سرسپهبدی وزیر اطلاعات و جهانگردی بود و بعد از سرنگونی رژیم شاه، اعدام شد) می رود. تیمسار معاونت شهربانی کل کشور، دستور می دهد که افسر نامبرده هرجا هست به دفتر او مراجعه کند. افسر به دفتر وارد می شود و پا بهم می کوبد و خبر دار می ایستد. دوستم می گفت تا چشمش به من افتاد رنگش پرید. تیمسار از او می پرسد:«جناب سروان شما به  ایشان گفته اید که من با همه دانشجو ضد هستم». افسر شهربانی جواب می دهد: «نه خیر تیمسار». تیمسار به او می گوید:« جناب سروان می دونید اگر آدم حرفی را بزند و بعد بگوید من این حرف را نزدم ، یعنی "گه خوردم"». افسر شهربانی که همانطور خبردار ایستاده بود، پاسخ می دهد:«بله تیمسار». بعد معاون شهربانی به او دستور می دهد که فورا گواهینامه و اتومبیل دوست مرا به او برگرداند. او هم یک «اطاعت تیمسار» می گوید و دوستم من همراه او راه می افتد و گواهینامه و بعد اتومبیلش را تحویل می گیرد. این خاطره را نقل کردم تا یاد آوری کنم آنهایی که با خود سری و قلدرمنشی، حرفهایی در جلسات پشت در های بسته و دو از نظر خبرنگاران و رسانه ها و در بی خبری مردم از آن می زنند، اما وقتی جلو دوربینها و در «کنفرانسهای بین المللی» خود پرداخته، خود را طور دیگری نشان می دهند، بدانند که به نظر من آن سرتیب شهربانی درست می گفت. اگر کسی یابو برش داشت یا چشمها و گوشهای مردم را دور دید و حرفی زد و بعد با بزدلی یا با وقاحت آن را حاشا کرد؛ معنایی چز آن که سرتیپ معاون شهربانی کل کشور در زمان شاه گفته بود، ندارد یعنی معلوم شود غلطی کرده که نباید می کرده و رفتار و گفتارش ناشایست بوده است. برای این که حرف و ادعایی، آن معنی را ندهد، به ویژه برای کسی یا کسانی که ادعاهایشان در عرش نمی گنجد و خود را راهنما و «آینده ساز» مردم می دانند، شایسته آن است که وقتی حرف به گوش «صاحبش رسید» به جای انکار، اشتباه خود را بپذیرند و عذر خواهی بکنند. این درست ترین کار ممکن در برابر آن خطایی است که مرتکب شده اند. این امر می تواند کمک کند که مردم به آنان اعتماد بکنند، والا اگر حاشا بکنند، اولا دلیل ندارد که صاحب حرف(که ممکن است به خاطر دامنه حساسیت مساله، افکار عمومی و مردم باشند)، انکار آنان را قبول و باور بکنند، در ثانی این روش بدون این که خودشان متوجه باشند، آنها را به آدمهای مزوّر و دورویی تبدیل می کند که نخواهند توانست ارتباط و رابطه درستی با مردم برقرار کنند و کم کم این ارعاب و قلدری و... در نهان، و بعد ادعاهای چنین و چنان و خود را بزرگوار و بخشنده و... نمایاندن، و از طرف دیگر اعتراضها و انتقادها و افشاگریها به رفتار آنان، خصوصا اگر طی سالیان دراز از سوی افراد مختلف صورت بگیرد، آنها را در نظر مردم بی اعتبار و منفور، و انزوای آنان را سنگین تر و سنگین تر خواهد کرد و مردم اعتنایی به آنان نخواهند کرد. در نتیجه – همچنان که بارها تست شده و همگان شاهد بوده اند- در سربزنگاهی که باید آنان نفوذ کلام و حمایتی را که مدعی اند در بین مردم از آن برخوردارند، به جهانیان و کسانی که با هزینه های کلان آنها را در «کنفرانسهای بین المللی» جمع می کنند نشان بدهند، «بور» خواهند شد، چون همانطور که یاد آور شدم، همچنان که بارها تست شده(از جمله در آن شورش و تظاهرات 18 تیر سال 78)،از پیامشان اثر و نشانی در جامعه دیده نخواهد شد و به این ترتیب بی اعتباری و انزوایشان را «همگان» شاهد خواهند بود و این البته بسیار به ضرر آنان و به سود دشمن است.

شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۲ - ۶ ژوئیه ۲۰۱۳




jeudi, juillet 04, 2013

کریم قصیم - عذرخواهی از ایرج شکری



عذرخواهی از  ایرج شکری
کریم قصیم

من تا امرور  از بسیاری از این مطالب که آقای شکری اکنون منتشر می کنند - یا  شاید پیشتر هم انتشار داده و من خبر نداشتم - بی اطلاع بوده ام . زمانه رنج و اندوه و اعتراض ٍ آقای شکری به مسئولان و ارگانهای شورا و دیگران برای  ایشان که دیگر به محل دیدار و نشستها نمی آمدند زمانه سخت تلخ و تنهایی بوده. از این بابت عمیقاً متأسفم. شخصاً بابت آن رأی نیز که ار راه دور و پستی رقم خورد بسیار متأسفم . نمی بایست  آن رأی را امضاء می کردم. صریحاً می نویسم زیر جبرجوّ و نیز کم اطلاعی از  ماوقع رقم خورد صمیمانه از ایشان عذر خواهی می کنم.

پس از عذرخواهی‌ام از آقای شکری کاربری در این باره نظری به این مضمون در فیس‌بوکم انتشار دادند:

    
    Taban Tabanno · Befreundet mit فرشته ایرانی und 1195 weitere
    شروع  معذرت خواهی ها......امروز ایرج شکری فردا نوبت کیست ؟
    
    در پاسخ ایشان نوشتم:‌
    
    این جانب ابا ندارم که اشتباهات احتمالی خویش را شناخته، بازگو کرده و در صورت امکان از طرف مربوطه که شخص مبارزی است پوزش بخواهم. انسان مبارز و فعال  می تواند دچار اشتباه شود، به ویژه در شرایطی که خود آقای شکری در آن زمان  شاهد بوده اند اضطرار به چه ترتیب بوده. اما اکنون که زیر فشاری نیستم و از طریق نوشته های طرفین آگاه شده ام بهتر می توانم به خبط خود پی ببرم . پرده پوشی ، پا روی حق گذاشتن و سماجت بر خطا خوبست؟
    
    همچنین در مورد بیانیه تفضیلی شورای ملی مقاومت و افشای اسناد درونی شورا نوشتم:
    
    این دروغ است و من در مورد جدایی آقای شکری ابدا فضای امنیتی نساختم - بلکه به عکس محترمانه نظرم را زیر برگه رأیی که زیر جبر جوّسازی و فضای امنیتی آن زمان نوشتم، به طور خصوصی برای ثبت در تاریخ مدارک شورا بود. برطبق ماده 4 اساسنامه شورا کلیه اسناد شورا و نامه ها و برگه های رأی و... همگی می بایست تا روز سرنگونی محفوظ و سربسته باقی می ماندند. اینها خلاف ماده فوق خزینه مدارک و اسناد شورا را باز کرده و هر ربط و بی ربطی را بهم چسبانده اند تا حول و حوش استعفای ما  فضای امنیتی - پلیسی - اطلاعاتی ایجاد شود. هیچ مدرک منفی و ابدا هیچ سند اثباتی در جهت شک و شبهه هایی که جوسازی کرده اند ارائه نداده اند - مورد ف- گ از ابتدا تا انتها دست پخت مسئولین سازمان مجاهدین بوده و کوچکترین ربطی به ما نداشته است. مورد استعفای آقای یغمایی را که اصلا مسکوت گذاشته اند چون رگ و ریشه علت این استعفا تماما کار خودشان بوده است.... به هرحال اکنون که دیگر مهر حفاظت از اسناد و نامه ها و .... را خودسرانه و شورا شکنانه از قفل برداشته اند. حالا که درب  این آرشیو (و ماده 4 اساسنامه را) خودشان شکسته اند ، پس لطفا صورت جلسه حل اختلاف با خانم مرضیه عریر را هم منتشر نمایند، صورت جلسه گزارش دیدار با شاملو را و اهانتهای چارواداری نسبت به شاملو را هم منتشر کنند .... تا مردم بدانند  چه نوع رفتارهای سیاهی را  در نشستها باب کردند . ..

منبع:پژواک ایران

mercredi, juillet 03, 2013

روحانی حلقه اتصال در بالا و با کلیدی برای گشودن دری در بن بست




در آستانه انتخابات، اوضاع چنان امنیتی بود که آخوند خاتمی آن را «نفس گیر» نامید و یاد آور شد که«من دارم فکر می کنم، آنچه که مهم است این است که می توانم خدمت کنم یا نه؟ می گذارند یا نه؟ با آمدنم دل ها از هم دورتر می شوند یا خیر؟"»(بی بی سی 14 اردیبهشت92). او  به درستی تشخیص داد که اگر وارد بازی انتخابات بشود، «چوب دو سر طلا» خواهد شد و خود را کنار کشید و رفسنجانی را تشویق به شرکت در انتخابات کرد. رفسنجانی بعد از تردیدها و دو دلی ها، وارد صحنه شد، اما با رد صلاحیتش، او را که استوانه بی بدلیل نظام و از «سابقین» برپایی جمهوی اسلامی در کنار خمینی بود، با تحقیر از صحنه بیرون راندند. آخوند روحانی، که سالها نماینده خامنه ای در شورای امنیت ملی و مذاکره کننده اسبق رژیم در مساله اتمی با کشورهای  1+5 بود و از قبل کاندیدا توری خود را اعلام کرده بود، مورد حمایت و تایید رفسنجانی قرارگرفت و بعد هم با کنار رفتن عارف، کاندیدای جناح اصلاح طلبان درون رژیم به نفع روحانی ، او با اکثریت اندکی، برنده نمایش انتخابات شد. بعد از اعلام نتیجه انتخابات، در اقدامی که در دوره های قبلی انتخابات سابقه نداشت، هم وزارت اطلاعات، هم وزارت دفاع، هم ارتش و هم سپاه پاسداران به او تبریک گفته و حمایت خود را از او علام کردند. اگرچه در روال معمول تغییر رئیس جمهور و رفتن دولتی و آمدن دولت جدید، تبریک گفتن از سوی دو وزارتخانه دولتی که در حال بیرون رفتن از صحنه است به رئیس جمهور آینده، بی معنی است و قاعدتاه این کار به لحاظ تشریفاتی می تواند از سوی رئیس جمهوری که دوره اش به پایان رسیده انجام شود، اما در نظام جمهوی اسلامی که هنوز بعد از 35 سال اوضاع در بالا در بسیاری زمینه ها و حتی مهمترین آن - مساله اتمی در حالت خر تو خر اداره می شود(به خاطر بیاوریم اظهارات ولایتی در مناظره تلویزیونی انتخاباتی، در مورد اینکه او گفتگوهای موفقیت آمیزی در این زمنیه با سارکوزی رئیس جمهور فرانسه کرده بود، اما وزارت خارجه کارشکنی کرد)، اما این اقدام به خاطر تشدید تضادها در بالا و نیز فشار بسیار سنگینی که از طریق جامعه بین المللی و روابط خارجی به رژیم وارد می شود و ضربه ها همچنان در راه است، به گمان نگارنده،خیلی معنی دار و با اهمیت است و یک نوع حمایت یکپارچه از روحانی از سوی دستگاههایی را نشان می دهد که یا مثل وزارت اطلاعات و سپاه، دستگاههای قدرتمندی هستند که می توانند هم در سیاست های داخلی و هم در سیاست  و روابط خارجی در کار رئیس جمهور رژیم کارشکنی کنند، یا مثل ارتش و وزارت دفاع(سرلشکر پاسدار وحیدی وزیر آن است)، دستگاههایی هستند که فعالیت آنها، از طرف قدرتهای خارجی به دقت زیر نظر قرار دارد. اگر چه متن این پیامها بیشتر ستایش از رهبری ونقش او و ستایش از ملت در درهم شکستن «توطئه» دشمنان است*، اما در عمل اقدامی است به نشانه حمایت و تقویت موقعیت رئیس جمهور جدید از سوی دستگاههای یاد شده. این نیز ضرورتی بوده است ناشی از خرابی و خطیر بودن اوضاع برای رژیم با هدف یافتن راه خروجی برای مشکلات داخلی و خارجی و کاهش خطر بیرونی که از طریق فشارهای بین المللی و تحریم ها، امنیت رژیم را تهدید می کند.

اگر چه گفته می شد که کاندیدای مورد نظر خامنه ای جلیلی است و خیلی از تحلیل ها، انتخاب روحانی را عقب نشینی و شکست برای خامنه ای ارزیابی می کنند، اما این عقب نشینی شاید آنچنان که در بعضی از تحلیل ها امده است، شکست بزرگی برای خامنه ای نباشد، و اتفاقا ممکن است روحانی بعد از انتخابش، کم کم از سوی باندهای رقیب، به عنوان آدمی که بار سنگینی از روی دوش نظام می تواند بردارد کشف شود. در این راه استقبال کشورهای غربی و مثبت ارزیابی کردن رئیس جمهور شدن او می تواند به کمک روحانی بیاید. روحانی را برخی از حامیانش شخصیتی فراجناحی می خوانند. شاید این بیراه نباشد و او تمایلاتی از «راست» و «چپ» رژیم را، در گرایشهای خود داشته باشد، خود او نیز در مورد تشکیل دولت گفته است از دولت ائتلافی خوشش نمی آید و دولت فراجناحی تشکیل خواهد داد. اما از این مهم تر رابطه او با خامنه ای است یا به عبارت درست تر، رابطه خامنه ای با او و این که چه اندازه می تواند مورد اعتماد خامنه ای باشد و از حمایت او برخوردار باشد. از این نظر روحانی در مقایسه با خاتمی و رفسنجانی طبعا از اعتماد بیشتر خامنه ای برخوردار است و می تواند در انجام برنامه هایش از حمایت او برخوردار باشد. روحانی نه مثل خاتمی با «قرائت متفاوت» از اسلام به میدان آمده است که «شاخ»ی در برابر مقام ولایت به نظر برسد و نه مثل رفسنجانی سابقه برتری بر خامنه ای را دارد که برای خامنه ای آزار دهنده باشند. او با «کلید»ی در دست و با برنامه «امید و تدبیر» برای حل مسائل جاری به میدان آمده است. از این نظر است که خامنه ای در او تهدیدی برای موقعیت خود نمی بیند و به گمان نگارنده روحانی حمایت خامنه ای را خواهد داشت و در نتیجه آن به احتمال قوی دیگر با سنگ اندازی ها و موش دوانی های سپاه و وزارت اطلاعات روبه رو نخواهد بود یا مزاحمتها بیسار کم خواهد بود. از طرف دیگر همچنان که قبلا اشاره شد، رژیم زیرفشارهای بین المللی و تحریم ها و مشکلات شدید اقتصادی در داخل در وضع خطرناک و شکننده یی قرار داشت و دارد. اکنون پیروان و ستایشگران «امام خمینی» که می گفت اقتصاد مال الاغ است، همگی به اهمیت مشکلات اقتصادی و دشواری زندگی مردم به سبب آن اذعان دارند و می دانند که دیگر اینها را نمی شود با «اسلام خواهی و شهادت طلبی»، آن گونه در «دوران طلایی خمینی» تحت الاشعاع قرار می دادند و کنار می گذاشتند، بی اهمیت جلوه داد و ندیده گرفت. هم چنین مهره های کاندیدا شده رژیم در انتخابات، به نقش تحریم ها در مشکلات اقتصادی اذعان کردند و دیگر نمی توانند با بلاهتی که احمدی نژاد به نماش گذاشت، بگویند«اینقدر قطعنامه بدهند تا قطعنامه دانشان پاره شود». آنها می دانند که ادامه تحریمها و فشارهای ناشی از آن روی زندگی مردم، ممکن است سبب اعتراضات و شورش های متوالی مردم  و از هم گسستن امور رژیم جمهوری اسلامی و از هم پاشیدن آن شود، چنان که در«بیداری اسلامی» در کشورهای شمال افریقا همین دو سه سال پیش اتفاق افتاد و رژیم های سرکوبگر و جبّار آن دیار را سرنگون کرد. روحانی در اولین مصاحبه بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات و پیروزی او در آن، در پاسخی به چگونگی حل مساله تحریم ها ضمن «ظالمانه و ارتجاعی» دانستن تحریمها، گفت «اقدامی خواهد شد تا ما بتوانیم قدم به قدم مساله تحریم را کاهش دهیم و در درجه بعد باید در مسیر شفافیت بیشتر قدم برداریم. باید برای همه دنیا روشن کنیم که اقدامات جمهوری اسلامی ایران کاملا در چارچوب‌های بین‌المللی و ثانیا در راستای اعتماد متقابل بین ایران با سایر کشورهاست. ما هرجا که اعتماد خدشه‌دار شود تلاش می‌کنیم این اعتماد را برگردانیم. البته اول از همه باید تلاش کنیم که تحریم جدیدی صورت نگیرد». وی نسبت به حل مساله تحریم ها از طریق مذاکره اظهار خوش بینی کرد و یاد آور شد که در سال  2005 در گفتگو با ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه در به موافقت هایی دست یافته بود که مورد تایید آلمانیها بود، ولی انگلیس زیر فشار آمریکا با آن مخالفت کرد. اظهارات خامنه ای در دیدار با مسئولان قوه قضائیه (6 تیر)که گفت:« چند کشور که جبهه مخالف ایران را تشکیل می‌دهند و خود را به دروغ جامعه جهانی می‌خوانند با لجبازی نمی‌خواهند موضوع هسته‌ای حل شود اما اگر لجبازی را کنار بگذارند حل مسئله هسته‌ای ایران، کاری سهل، آسان و روان است»، اگر چه ظاهرش طبق معمول محکوم کردن چند کشور غربی در مشکل تراشی برای رژیم است، اما در آنجا که روی «سهل و آسان و روان» بودن تاکید کرده است، می تواند نشانه ای از آمادگی او برای انعطاف در این زمینه باشد. او در این زمنیه به طور مشخص با ذکر نام، آمریکا را مسبب حل نشدن مساله دانست و گفت:« موضوع هسته‌ای بارها تا لحظه حل، پیش رفته است اما آمریکایی‌ها بهانه‌های جدیدی پیش کشیده‌اند». او در ادامه سخنان خود ضمن ادعای شفاف و قانونی بودن برنامه هسته ای رژیم،«دشمنان» رژیم را متهم کرد که هدفشان «فشار، و خسته کردن ملت و تغییر نظام است. بنابر این نمی گذارند مساله حل شود»، اما به دنبال آن افزود« البته دشمنان در حرف‌های خصوصی و نامه‌ها می‌گویند نمی‌خواهیم نظام را تغییر دهیم اما عملکردشان خلاف این حرف را نشان می‌دهد». به نظر نگارنده همین ارزیابی که هدف «دشمنان نظام خسته کردن ملت و تغییر نظام است»، صرفنظر از جنبه تبلیغاتی آن برای مشخص و متهم کردن دشمن خارجی به عنوان مسبب مشکلات، نشان دادن دهنده ترس واقعی رژیم و شخص خامنه ای از فشارهای بین المللی هست و همین ترس است که آن تبریکات از سوی ارگانهای قدرتمند سنگ انداز رژیم -بر سر راه رئیس جمهور-، مثل سپاه و وزارت اطلاعات را به سوی روحانی روانه کرد. من هم چنان که قبلا در مقاله مربوط به اولین نتیجه بعد از پایان انتخابات یاد آور شده بودم، واقعا پشت آن همه شکرگزاری به درگاه خدا و سپاسگزاری از ملت که در پیام خامنه ای به مناسبت پایان یافتن انتخابات و اعلام نتیجه آن بیان شد، ترس بزرگی می دیدم که خامنه ای از خطر بزرگی داشته و حالا(با برگزاری انتخابات) از بالای سرش عبور کرده بود. در مجموع گمان نگارنده بر این است رژیم در شرایطی است که ناگزیر است به سوی کاهش تشنج در روابط خارجی و کاهش فشارهای سرکوبگرانه و باز کردن «سوپاپهایی» برای کاهش خطر انفجار اجتماعی و نیز دادن سروسامانی به اقتصاد در هم ریخته کشور، پیش برود. طبعا سوالی که مطرح می شود این است که روحانی و رژیم برای این کار فرصت دارند یا قبل از این که موفق به انجام اقدامات مؤثری بشوند، انفجاری اجتماعی رخ خواهد داد و اوضاع از کنترل رژیم خواهد شد؟ من گمان می کنم که هنوز رژیم برای برداشتن گام های واقعی -و نه لفاظی رهبران در سخنرانی و یا کنفرانس های مطبوعاتی- برای حل مشکلات و برطرف کردن تشنج در روابط خارجی و نیز اتخاذ سیاست هایی برای نظم دادن به اقتصاد برای کاهش بیکاری و اشتغال زایی و بالا بردن تولید دارد، اما طبعا در این راه اگر نه قربانی  اما کوتاه کردن دست نهادهای تحت اختیار رهبر نظام، از فعالیتهای اقتصادی کلانی که بدون و رسیدگی به حساب و کتاب است و در مواردی پاسداران «برادران قاچاقچی» می شوند، ضروری به نظر می رسد. همچنین یکی از مسائلی که نه نیازی به تامین هزینه و نه نیازی به نیروی انسانی و طرح و برنامه دارد، اما می تواند تاثیر مهمی در کاهش نارضایی در جامعه بگذارد، آزادی زندانیان سیاسی و لغو احکام ظالمانه ای است که در مورد کسانی مثل نسرین ستوده و عبدالفتاح سلطانی و... صادر شده است. خامنه ای می تواند با تصمیم خود بنابر اختیاراتی که به عنوان رهبر دارد، به این خواست عمومی پاسخ دهد که این تاثیر قابل ملاحظه ای در کاهش تشنج در جامعه خواهد داشت.

به هرحال اگر چه «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» و دستگاه رهبری مجاهدین سال 92 را سال سرنگونی رژیم اعلام کرده اند و مریم رجوی «رئیس جمهور برگزیده مقاومت»(و به گفته مسعود رجوی«امانت مردم ایران») در مراسم تحویل سال 92 تاکید داشت که :« سالی که پایان یافت سال نکبت و فلاکت آخوند ها بود و سال جدید، سال سرنگونی آنها است. تمام سین های هفت سین امسال، از سین سرنگونی آخوندهاست که معنا و رنگ و بو گرفته است»*، اما اینان از این قبیل فرمایشات پا در هوا و برآمده از تخیّلات و آرزوی برقدرت نشستن، زیاد کرده اند و هیچکدام هم تحقق پیدا نکرده است این یکی هم مثل بقیه است. رژیم با عقب نشینی های  کوچک در برابر مردم، توانسته است تا کنون مانع از انفجار خشم آنان بشود به ویژه این که در بین بالائی ها، دسته های مثل «اصلاح طلبان»درون حاکمیت می دانند با تداوم سرکوبگری و افزودن به فشار نمی شود رژیم را حفظ کرد و باید برای خواستها و مشکلات مردم پاسخهایی یافت و حالا همه با هم می خواهند به روحانی کمک بکنند که با برنامه «تدبیر و امید» کشتی توفان زده رژیم را از برخورد به صخره و سنگ در امان بدارد، و با کلیدی که در دست دارد دری برای خروج رژیم از بن بستی که خودش برای خود ساخته است بگشاید. البته مبارزات مردم با رژیم، برای تحقق حقوق پایمال شده خود، خاموشی نخواهد گرفت و همچنان که در 35 سال گذشته به رغم سرکوبیها و کشتارها ادامه داشته، ادامه خواهد یافت؛ به شکلهای گوناگون؛ آهسته و پیوسته و گاه با شورش ها و اعتراضات گسترده تا زمان دفن تاریخی رژیم مذهبی مردم ستیز آزادی کش.


*در ویدئو سخنرانی مریم رجوی در مراسم تحویل سال 92، این سخنان را روی دقیقه 18 می شود شنید. ویدئو نزدیک به 56 دقیقه است. لینک در زیر آمده است




  ۱۲ تیر ۱۳۹۲  - ۳ ژوئیه ۲۰۱۳


مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم(سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرنگاران مورد بازجویی قرار گرفتند

  مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم (سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرن...